دختر پانزده سالهای که پسر «دونگی» را امپراتور کرد
تاریخ انتشار: ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۸۵۳۲۵۰
آفتابنیوز :
بر خلاف دونگیی (دونگی) و بانو جانگ، همسران قبلی امپراتور سوکجونگ که از خاندانهایی غیر سلطنتی و از طبقات متوسط جامعه بودند، اینوون در خاندانی اشرافی متولد شده بود و نسبش با فاصلۀ ۹ نسل به پادشاه جئونگجونگ (دومین پادشاه سلسلۀ جوسئون) میرسید. به همین دلیل بود که اینوون بعد از ازدواج با امپراتور توانست عنوان رسمی ملکه را به دست بیاورد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اینوون در سیزدهمین سال سلطنت امپراتور سوکجونگ به دنیا آمد و زمانی که تنها ۱۵ سال داشت، با امپراتور ۴۲ ساله ازدواج کرد. این ازدواج در سال ۱۷۰۲ میلادی انجام شد، یعنی زمانی که ملکه اینهیون از دنیا رفته بود و بانو جانگ به اتهام «جادو کردن» ملکه اینهیون اعدام شده بود.
در این زمان دونگیی تنها همسر زندۀ امپراتور بود که فرزند پسر داشت، اما از آنجایی که نسب اشرافی نداشت نمیتوانست ملکۀ رسمی دربار شود.
ظاهرا سوکجونگ و اینوون صاحب فرزندی نمیشوند و به همین دلیل اینوون، فرزند پسر دونگیی یعنی «یی گئوم» را به فرزندخواندگی قبول میکند. ییگئوم بعدها با حمایت کامل ملکه اینوون به بیست و یکمین امپراتور سلسلۀ جوسئون تبدیل شد. قبل از او یییون فرزند بانو جانگ به مقام امپراتوری رسیده بود و جناح جنوب میخواستند که اشرافزادۀ دیگری غیر از فرزند دونگیی را جانشین او کنند؛ اما با حمایت ملکه اینوون این نقشه ناکام ماند.
آنطور که مورخان سلسلۀ جوسئون نوشتهاند، اینوون در سالهای اول ازدواجش با امپراتور از بیماریهای مختلف پوستی مثل سرخک و آبله رنج میبرد و در یکی از این موارد، دونگیی بانوان خدمتگزار قصر را برای پیدا کردن درمانی برای بیماری ملکه به خارج از قصر اعزام کرد؛ ماموریتی که با موفقیت انجام شد و باعث بهبودی ملکه شد.
مجموعه مقبرههای سلطنتی در شهر گویانگ؛ مقبرۀ اینوون نیز در همین مجموعه قرار دارد
یکی از نقاط عطف زندگی ملکه اینوون این بود که او با اینکه در اصل و به لحاظ خانوادگی وابسته به جناح جنوب بود، به تدریج به سمت جناح غرب گرایش پیدا کرد (همان جناحی که دونگیی هم وابسته به آن بود)؛ قبول فرزند دونگیی به فرزندخواندگی و حمایت از امپراتوری او نیز در همین چارچوب قابل درک است.
گفته شده که اینوون در زمان زندگی خود به عنوان ملکۀ مادر، سه کتاب نیز به نگارش درآورد. او در سال ۱۷۵۷ در سن ۶۹ سالگی از دنیا رفت و در نزدیکی مقبرۀ امپراتور سوکجونگ و ملکه اینهیون به خاک سپرده شد.
شخصیت ملکه اینوون در سریالهای کرهای (از جمله افسانه دونگیی) متعددی به تصویر کشیده شده است که تازهترین آنها سریال هائچی در سال ۲۰۱۹ بوده است. این سریال ماجرای امپراتور شدن پسر دونگیی را روایت میکند.
منبع: سایت برترینهامنبع: آفتاب
کلیدواژه: دونگ یی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۸۵۳۲۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سندروم استکهلم در مدارس ابتدایی/ کودک آزاری مدرن: تلقین حس ناکافی بودن!
عصر ایران؛ امید خزانی*- سندروم استکهلم پدیدهای روانی است که قربانی با آزارگر خود و یا گروگان با گروگانگیر حس همدلی و حتی وفاداری دارد! اما ارتباط این موضوع با مدارس ابتدایی و کودکان معصوم چیست؟
ما - والدین که فرزندانمان را مال خود و نه از خود میدانیم - با این فرشتگان معصوم کاری میکنیم که بیشباهت نیست به پدیده سندروم استکهلم و همدلی با گروگانگیران که برخی از مدارس ابتداییاند.
این تمثیل از آن روست که والدین با دستان خود فرزندان خود را به مدارسی میسپارند که با جان و جسم کودکانشان چون یک گروگان رفتار کنند و حتی در این روند نهایت همکاری را نشان میدهند و حتی خواستار فشاری بیشتر(شما بخوانید آزاری بیشتر) از جانب مدرسه متبوع میشوند.
در مطلبی که چند سال قبل با عنوان " آموزش فرزند یا فرزندکُشی " در اینجا ( لینک) منتشر شد، مقایسهای تطبیقی با کشورهای دنیا در روند آموزش ابتدایی آورذه شد که نشان می داد ساعات آموزش ابتدایی در ایران از متوسط آموزش دنیا ۳۰۰ تا ۴۰۰ ساعت بیشتر است و این با همکاری والدین صورت میپذیرد که به نظر نویسنده فاجعهبار است چون در گذر زمان موجب فرسودگی کودکان در بستر آموزش میشود. اخیرا کودکی ۹ ساله از نزدیکان را دیدم که در اثر فشار بیش از حد درسی والدین تحصیلکردهاش و الزام آنها برای آمادگی آزمون دچار اسپاسم عضلانی شده و در واقع کودکیاش به تاراج رفته بود! از این رو 7 نکته را در زیر یادآور میشوم:
۱. اگر پدران سنتزده ما خطاب به معلمان میگفتند " گوشت فرزندم مال تو استخواناش مال من! " ؛ این روزها خیلی از والدین مجوز شدیدتر برخوردها را به مدارس فرزندانشان می دهند اما نه در قالب تنبیه بدنی بلکه بسی فراتر؛ تلقین دایمی حس ناکافی بودن! دقت بفرمایید برای یک کودک ۷ تا ۱۰ ساله!
۲. بارها شاهد بوده ام که والدین از مدارس متبوع شان خواسته اند که فرزند ۹ ساله آنها را برای آزمون آماده کنند . آزمونهای بی پایانی چون مدارس تیزهوشان ؛ آزمون مدارس خاص( شما بخوانید مراکز گروگانگیری ویژه) و غیره.
اهداف دوره ی آموزشی ابتدایی کم و بیش در اکثر کشورهای پیشرفته و حتی با تعریف یونسکو بر ۳ مبنای زیر استوار است : یادگیری مبانی سواد و اعداد؛ یادگیری مهارت های اجتماعی و ایجاد شوق و علاقه برای یادگیری !! در کجای این هدف گذاری جهانی آماده سازی برای آزمون های خاص گنجانده شده است که شمای والدین روان کودک ۹ ساله تان را آزار می دهید و حتی بابت آن هزینه می پردازید؟ این اتحاد والدین و مدارس علیه یه کودک ۸-۹ ساله چه منطق و مبنایی جز کودک آزاری می تواند داشته باشد. البته همه کودکان در اثر فشارهای اینچنینی دچار اسپاسم عضلانی نمی شوند اما آثار ماندگار مخرب روحی بر وجودشان می نشیند! از دوره ابتدایی همان را انتظار باید داشت که عقلای جهان بر آن اجماع کرده اند!
۳. هر نوع آموزش با عنصر انضباط ( دیسیپلین) گره خورده است. گزاره های آموزش در فضای شاد و غیره لزوما در مقام عمل جوابگو نیستند. آموزش برای کودک دوره ابتدایی با محدودیت انضباط پذیری و زمان حداقلی سرو کار دارد. ظرفیت انضباط پذیری یک کودک دوره ابتدایی بسیار محدود و شکننده است. این محدودیت ها قابلیت توسعه دارند اما قطعا در افق ۱۲ ساله باعث فرسایش آموزشی خواهند شد!
۴. بقول فرنگی ها " شیطان در جزییات است " بسیاری از آزمون های متداول آموزشی از جمله achievement test , proficiency test و competency test و Aptitude test که نسخه بومی شده آنها در مدارس ما نیز استفاده می شود با ده ها متغیر و پارامترهای اجرایی و نیروهای مجرب آموزش دیده قابلیت اجرا و نتیجه درست دارند! با زیرساخت های موجود سخت افزاری و نیروی انسانی اشغال در اکثر مدارس ابتدایی نتایج درستی برای این آزمون ها متصور نیست!
۵. آموزش و در کل علوم انسانی بسیار ظریف و شکننده است و از قوانین پوزیتیویستی تبعیت نمی کنند. به این معنا که از درستی گزاره الف و گزاره ب لزوما درستی گزاره ج حاصل نمی شود. اگر موفقیت فرمول واحدی داشته باشد که ندارد آن فرمول در مورد فرزند شما با متغیرهای زیادی سروکار خواهد داشت و لزوما نتیجه نخواهد داد. آنچه که برای موفقیت در اکثر مدارس پایه و ابتدای ما ریل گذاری شده با نوعی آزار و خشونت پنهان گره خورده است و ره به ترکستان می برد ! جاده با کیفیت ؛ خودرو استاندارد ؛ راننده مجرب و ساعت رانندگی استاندارد سفر ایمن را به دنبال دارد !
۶. بارها شنیده ایم که برای ساختن یک کشور از مدارس ابتدایی شروع کنید و نیک می دانیم که کشورهای توسعه یافته ۱۰ درصد تولید ناخاص داخلی را صرف آموزش بویژه آموزش پایه می کنند و آموزش پایه درست از وظایف ذاتی دولت هاست ! بله همه اینها درست است اما عجالتا در فقدان این درایت ها از تبدیل فرزندتان به ربات آزمون دهنده بپرهیزید!
۷. به پشتوانه دو دهه تجربه در آموزش عرض می کنم اکثر برنامه هایی که در قالب فوق برنامه در مدارس غیردولتی ارایه می شود فاقد عمق لازم است و غالبا سطحی است. برای مثال ۳ سال زبان فوق برنامه مدارس تقریبا معادل ۸ ماه آموزش در موسسات معتبر زبان است!
پی نوشت: هر نوع آموزش در هر سطحی که در دوره کودکی ( زیر ۱۲ سال) متصور است قابلیت جبران در دوره نوجوانی را داراست اما و هزار اما که کودکی از دست رفته هرگز جبران پذیر نیست چه برسد به آزار و آسیب های روحی که عمری ممکن است گریبانگیر کودک شما باشد.
---------------------
*دکتریِ آموزش